کنایه از اسب خوش جلو باشد یعنی سرکش نباشد. (برهان قاطع). اسبی که به هر طرف بخواهند بگردد و بر وفق خواهش سوار راه برود. (آنندراج). راهوار. رام. (ناظم الاطباء). اسب خوش رفتار. (انجمن آرا) : فلک تیزعنان تا به ابد نرم لگام. انوری (از آنندراج). ، مطیع. فرمانبردار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). آدم فرمانبردار. (انجمن آرا)
کنایه از اسب خوش جلو باشد یعنی سرکش نباشد. (برهان قاطع). اسبی که به هر طرف بخواهند بگردد و بر وفق خواهش سوار راه برود. (آنندراج). راهوار. رام. (ناظم الاطباء). اسب خوش رفتار. (انجمن آرا) : فلک تیزعنان تا به ابد نرم لگام. انوری (از آنندراج). ، مطیع. فرمانبردار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). آدم فرمانبردار. (انجمن آرا)
توسنی کردن. بدلگامی کردن. سرکشی کردن: باوی (اسب) به چربی گوی و رخسارۀ او بمال تا بر دست تو خو کند، آنگه پاره ای نمک اندر دست بده تا بخوردو مزه یابد و خو کند و ترش لگامی نکند. (فرسنامه)
توسنی کردن. بدلگامی کردن. سرکشی کردن: باوی (اسب) به چربی گوی و رخسارۀ او بمال تا بر دست تو خو کند، آنگه پاره ای نمک اندر دست بده تا بخوردو مزه یابد و خو کند و ترش لگامی نکند. (فرسنامه)